معلم و اکسیر عشق/دکتر محمد کارگر

از پروفسور محمود حسابی پرسیدند: معلمی وظیفه است یا هنر؟ پاسخ داد: هیچ کدام، ” معلمی عشق است. “ چرا معلمی عشق است؟ ( وظیفه باعث میشود تا کارها را به خوبی انجام دهی، اما عشق کمک میکند تا آنها را زیبا انجام دهی. ) زیرا عشق، آفرینش میکند و نقش آفرینشی و زایشی دارد.
- از پروفسور محمود حسابی پرسیدند: معلمی وظیفه است یا هنر؟
پاسخ داد: هیچ کدام، ” معلمی عشق است. “
چرا معلمی عشق است؟ ( وظیفه باعث میشود تا کارها را به خوبی انجام دهی، اما عشق کمک میکند تا آنها را زیبا انجام دهی. )
- زیرا عشق، آفرینش میکند و نقش آفرینشی و زایشی دارد.
عرفای بزرگ، از جمله ابن عربی عشق را مبدا آفرینش میدانند و معتقدند که جهان هستی با عشق آفریده میشود و با عشق جریان پیدا میکند و عشق در حقیقت به منزلهی جانِ جهان و جهان به منزلهی جسم آن محسوب میشود.
ابوسعید ابوالخیر در تعبیری مانا میسراید:
از شبنم عشق خاکِ آدم گِل شد / صد فتنه و شور در جهان حاصل شد
سرنشتر عشق بر رگِ روح زدند / یک قطره فروچکید، نامش دل شد
- عشق، روشنا و گرما میبخشد. معلم میباست آتش درون شاگردان را مشتعل سازد ( شوق رفتن به سرزمینها و قلمروهای نرفتهی معرفت و حکمت و محبت را در وجود آنان برانگیزد ) و قدرتِ اشتیاق و لسان الغیب حافظ در همین باب، جاودانه مینماید که:
در ازل پرتو حُسنت ز تجلی دم زد / عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوهای کرد رُخَش دید مَلَک عشق نداشت / عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
- عشق، حرکت میآفریند و حرکت یکی از بنیانهای اساسیِ تکامل و توسعهی هستی است و اساسا همهی تحولها، تغییرها، پیمودنها و رسیدنها با حرکت آغاز میشود و حرکت عشق، یک حرکت و جوشش درونی است.
- مولانا در همین راستا، بسیار زیبا میسراید:
زمین و کوه اگر نه عاشقندی / نَرُستی از دل هر دو گیاهی
اگر دریا ز عشق آگه نبودی / قراری داشتی آخر ز جایی
- عشق، حیات میبخشد ( هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق / ثبت است بر جریدهی عالم دوام ما)“حافظ” (اگر صد آب حیوان خورده باشی / چو عشقی در تو نّبوّد مرده باشی)“وحشی بافقی”
- عشق، معنا میبخشد.
عالم هستی همچون دفتر و کتابی است که انسان با زبان عشق، سطر سطرِ اسرار و شگفتیهای آن را خوانش میکند و عمق معانی را از این دفتر درمییابد.
به تعبیر حافظ که میفرماید:
با مدعی مگوئید اسرار عشق و مستی / تا بیخبر بمیرد در دردِ خودپرستی
عاشق شو ورنه روزی کار جهان سرآید / ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
- عشق در پرتو معنا وحدت میآفریند، و گسستها را تبدیل به پیوست میکند و در یک کلام، در اوج کثرت، آفرینشگر وحدت است.
در همین باب مولانا بیان میدارد که:
در معانی قسمت و اعداد نیست / در معانی تجزیه، افراد نیست
اتحاد یار با یاران خوش است / پایِ معنی گیر، صورت سرکش است
- عشق، زیبایی میآفریند و میبخشد.
اگر این آسمان عاشق نبودی / نبودی سینهی او را صفایی
وگر خورشید هم عاشق نبودی / نبودی در جمال او ضیایی
“مولانا”
پس، صافی سینهی آسمان و درخشش آفتاب تابان، همه و همه از تجلی عشق است.
- عشق پیرایش میکند و باعث تطهیر وجود است.
نقل است هنگانی که حسین بن منصور حلاج را کشان کشان به پای چوبهی دار میبردند کسی آمد و با هیجان از شیخ پرسید عشق یعنی چه؟ و حلاج که یک عاشق به تمام معناست و نمیخواهد افاضه کند با مکثی این فرد را نگاه میکند و میگوید:” عشق را امروز بینی و فردا بینی و پسفردا! “
که عطار، این سه واژه را برای ما تحلیل میکند و میگوید: اول آن روز حلاج را بکشتند و دوم روز بسوختند و سوم روز خاکسترش را بر باد همیدادند، که عشق یعنی این!
انسانی که عشق در وجودش استیلاء پیدا کند و از درون او را بسوزاند و تغییر دهد دیگر نام او را بشر نمیتوان گذاشت، چرا که تمامی اوصافی که در ذات بشریست اینجا دگرگون میشود. چون عشق ازلی است و از آسمان آمده و اگر در ساحتِ انسانی سکنی گزیند، وجودِ انسان را آسمانی میکند. در عشق تا انسان نیستی پیدا نکند به مقام هستی و وصال نمیرسد.
عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست / تا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوست
اجزای وجود من همه دوست گرفت / نامی است زِ من بّر من و باقی همه اوست
“مولانا”
- عشق، اهلی میکند و تصویر میسازد ( انبیاء و اولیاء الله، با قدرت عشق و محبت، ابتدا ایجاد اهلیت نمودند در همنوعان خود و سپس در پرتو آن در اجتماع بشری تصویر انسانی و الهی ساختند. )
- پیشوای محبت و مودت پیشگان عالم حضرت علی (ع) در حکمتی وال فرموده است: ” قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِیَّهٌ، فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَیْهِ “
دلهای آدمیان رمنده است، پس هرکس با آن الفت برقرار سازد، روس به سوی او میآورد.
نیروی محبت از نظر اجتماعی و انسانی، نیرویی عظیم و موثر است و بهترین اجتماع، اجتماعی است که با نیروی محبت و عشق، مدیریت شود.
- قرآن کریم نیز، یکی از شاخصهای شخصیتی فاخر پیامبر اکرم (ص) را قدرت محبت آن حضرت میداند، در سورهی آل عمران آیهی ۱۵۹ میفرماید: ” به برکت رحمت الهی در برابر مردم، نرم و مهربان شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی از اطراف تو، پراکنده میشدند. پس آنان را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها با آنان مشورت کن! “
چس یک معلم و یک استاد، در پرتو اکسیر عشق، میتواند در وجود شاگردان و متربیان به صورت توأمان و همهجانبه ایجادِ:
- آفرینش و زایش
- روشنا و گرما
- حرکت
- حیات و زندگی
- احساس معنا
- وحدت و پیوست
- زیبایی و جمال
- پیرایش و تطهیر
- اهلیت و ساختن تصویر
نماید و بدینسان کتاب وجودِ دانشآموزان و دانشآموختگان را، بسیار صبورانه و مهرورزانه با –خوانش، آموزش و پرورش- دچار تحول و توسعه نماید.
محمد کارگر
دکترای تخصصی فلسفهی تعلیم و تربیت
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 1 در انتظار بررسی : 1 انتشار یافته : ۰